از دو قرن پیش. مستشرقان با انگیزههای تبشیری و استعماری و در برخی موارد عملی، راهی مشرق زمین گشتند؛ و به جهت ناآشنایی و عدم دسترسی به منابع اولیه، چهره ناقص و نادرستی از تعالیم اسلام ارائه دادند.
برخورد آنان با مهدویت نیز، به دنبال ظهور متمهدیانی چون مهدی سودانی یا مطالعهِ کتبی مانند مقدمهِ ابن خلدون بوده، که احادیث مهدویت را مجعول و نادرست میشمرد.
البته کسانی چون پروفسور هانری کربن، به جهت آشنایی با مرحوم علامه طباطبایی، به حقایقی در این زمینه دست یافتهاند.
مقدّمه
استشراق، شرقشناسی یا خاورشناسی، معادل کلمهOrientalism ، از مادهOrient ، به معنای شرق. بر اعمالِ مستشرقان در قبال فرهنگِ مشرق زمین اطلاق میشود، که عناصر زبان، ادبیات، هنر، آداب و رسوم، افکار و عقاید و دیگر عادات و سنن را در بر میگیرد.1
اهدافِ مستشرقان متفاوت بوده است؛ برخی با انگیزههای تبشیری و تبلیغ مسیحیّت، برخی با اغراضِ استعماری و به منظور استیلای سیاسی - فرهنگی، و گروهی نیز صرفاً با انگیزههای علمی و به منظور فرونشاندن عطش دانایی، عازم دیار شرق گشتهاند.2
عمدهترین موضوع تحقیق مستشرقان درباره اسلام، قرآن کریم و موضوعات مربوط به آن؛ همچون ترتیب نزول، نحوه جمع آوری و کتابت، ترجمه و تفسیر قرآن بوده است و بیشتر نوشتههای آنان در این زمینه میباشد. چنانکه مهمترین کتاب گلدزیهر، مستشرقِ یهودی الاصلِ آلمانی، <مذاهب تفسیری در میان مسلمانان> است. نولد که، دیگر مستشرق آلمانی، با نگارشِ رسالهِ <تاریخ قرآن> به درجهِ دکترا نایل آمد و رژی بلاشر، مستشرقِ فرانسوی، اقدام به ترجمه قرآن به این زبان نمود، و کتابِ <در آستانه قرآن> را به نگارش در آورد؛ که توسّط مرحوم دکتر رامیار به فارسی ترجمه شده است.3
از آنجا که عموم مستشرقان، غیر مسلمان و اکثراً مسیحی یا یهودی بودهاند،
برخورد آنان با فرهنگِ دینی شرق، یعنی اسلام، واقع بینانه نبوده و در مقالات و کتبی که در زمینه معرفی اسلام و قرآن به نگارش در آوردهاند، چهرهِ ناقص، نادرست و نازیبایی ارائه کردهاند. این پژوهشهای مکتوب، امروزه در دانشگاههای مختلف اروپا، به عنوانِ مرجع اصلی آموزش و پژوهش، در کرسیهای اسلامشناسی مورد پذیرش واقع شده است.
دانشمندان مسلمان، در برابر جریان استشراق دو موضع متفاوت اتخاذ کردهاند؛ گروهی از سر افراط فعالیتهای آنان را ستوده و آنان را پایه گذار روشهای صحیح تحقیق در متون دینی و احیاگر میراثِ بر باد رفتهِ شرق به غرب میدانند. در مقابل، گروهی دیگر از دانشمندان، این فعالیت را به شدّت نکوهیده و معتقدند؛ شرقشناسی، طبق یک نقشه از پیش تعیین شده و با هدفِ توهین به مقدسات و تضعیف عقاید مسلمانان، پا به عرصه گذارده است.
امّا انصاف اقتضا دارد که همه را به یک چوب نرانیم و خدمتِ برخی را به واسطهِ خیانتِ گروهی دیگر، نادیده نیانگاریم. خدماتِ خاورشناسان را در شناسایی، گردآوری، فهرست نگاری و انتشار برخی نسخههای خطی اسلامی و خصوصاً معجم نگاری الفاظ قرآن، پیریزی شیوههای نوینِ پژوهش در متون دینی، که محصولِ تجاربِ آنان در پژوهشهای علوم انسانی است، بپذیریم و از خیانت برخی از آنان در تحریف، تدلیس، تأویل، درستکاری، زشتسازیِ تعالیم قرآنی و استناد به روایات ضعیف، افسانهها، خرافهها، جعلیّات، شایعات و گفتههای احبار و رهبان، غافل نباشیم.4
در نهمین کنگره بین المللی خاورشناسان، که در سال 1893 میلادی در لندن برگزار گردید، اندیشهِ تدوینِ دائره المعارف اسلام به تصویب رسید و گلدزیهر، سرپرستی یک هیأت دوازده نفری را برای انجام این امر به عهده گرفت. اولین مجلّد این مجموعه در سال 1913 م منتشر گردید و چاپ دوم آن، با اصلاح، تکمیل و افزودههای بیشمار، از سال 1960 م. آغاز شده و در ده جلد کامل میشود.
نقص عمدهِ این دایره المعارف، نادیده گرفتن فرهنگ تشیع و ایران است؛ به گونهای که دربارهِ امام صادق(ع) تنها هجده سطر، درباره ابوذر غفاری، چهار سطر و درباره شیخ طوسی، از بزرگان علمیِ جهان تشیع، سخنی به میان نیامده است.
ترجمهِ دائره المعارف اسلام به زبان فارسی، توسط <بنگاه ترجمه و نشر کتاب> آغاز و نخستین دفتر آن در سال 1354 شمسی منتشر گردید امّا پس از انتشار ده دفتر، در سال 1361 متوقف گردید.5