همانطور که برای اجرای طرحهای عظیم و بزرگ از ماکت و مدل آن به عنوان تجسم .عموم مردم قابل تصور باشد
از این می توان استفاده کرد که حکومت واحد جهانی (یعنی هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آن عظمت برای مردم کمی دور از ذهن و غیر قابل تصور است و برای اینکه مردم کمی آشنا شوند و از این ناباروی درآیند نیاز به یک پیش زمینه و مدل دارند و آن جمهوری اسلامی ایران است که چگونه با دست خالی در برابر قدرتهای آن دوره پیروز شدند و بحمدالله تا کنون ادامه دارد.16
مقام معظم رهبری می فرماید: «انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان برای تأمین آن هدف مبعوث می شود و ظاهر می شود یک مقدمه لازم و یک گام بزرگ بوده است. ما اگر این گام را برنمی داشتیم، یقیناً ظهور ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به عقب می افتاد. شما یک قدم این بار را به منزل نزدیکتر کردید و موجب تسریع در ظهور ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شدید. با این انقلاب شما مانع را که همان دستگاه و نظام پلید ظلم، در این گوشه دنیا بود و سرطان بسیار بزرگ و خطرناک و موذی و آزار دهنده بود، کندید و قلع و قمع کردید.»
در برخی روایات نیز به طور روشن بیان می کنند که نقش اساسی در نصرت و یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از آنِ پرچمهای اهل ایران و اهل یمن و گروهایی در عراق و نجیبهای مصر و مؤمنین ممتاز شام می باشند.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: «چون پرچمهای سیاه از طرف مشرق نمایان شد، پس عجم را گرامی دارید که دولت ما با ایشان است.»
عده ای از مردم جامعه ما این روایت را که می گوید: «حضرت ظهور نکند تا دنیا از ظلم و جور پر گردد»9 اینگونه معنا می کنند که: ظلم و فساد باید در شیعه نیز رخنه کند.
اینکه زمانی می آید که دنیا پر از ظلم و فساد باشد دلیل این نیست که شیعیان نیز باید در این ظلم و فساد شریک شده و در آن غرق شوند.
و یا عده ای دیگر می گویند: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش. این ضرب المثل غلطی است بلکه باید گفت: «خواهی نشوی رسوا همرنگ حقیقت باش.»
به طور مثال گفته می شود: اگر در یک کوچه و محله یک نفر مهمان داشته باشد، آن فرد که میزبان است باید خانه خود را از آلودگی ها و کثافات پاک کند و این ارتباطی به همسایه او ندارد. یعنی اینکه مهمان می خواهد برای ما بیاید ما باید خود را آماده کنیم، نه اینکه به کشورهای دیگر نگاه کنیم و ما نیز در خیال بافی های آنها غرق شویم.10
آقای دانشمند در سخنرانی خود در رابطه با علائم ظهور می فرمودند: دنیا پر از فساد است باشد، مرکز تشیع کجاست؟ کجا شیعه حکومت می کند؟ کجا رهبر جامعه اش از اولاد زهراست؟ کجا نمایندگانش شیعه اثنی عشری است؟ جز ایران؛رهبر انقلاب فرمودند : که این مملکت، مملکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
و در یکی از ملاقاتها امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به یکی از ایرانیان فرمودند: ما دل بسته ایم به این مملکت، ما دعا می کنیم برای این مملکت، مردم ایران مردمی ولایتی هستند که در صبح جمعه صدای یابن الحسن آنها بلند است.
پس با این حرفها، این فساد، کاری با ایران و ایرانیان ندارد.11
در فواید غیبت طولانی ذکر شده است که دوری مردم از رهبر مصلح و عادل موجب فساد در تمام زمینه ها شده و همین فساد موجب خستگی و ناراحتی نارضایتی مردم می شود و در دل این فساد، جرقه های انقلاب بروز می کند و مردم، تشنه مصلح واقعی و عدالت می شوند، چراکه تا همه، رنج ظلم و فساد را نبرند آماده درک لذت عدالت و اصلاح نخواهند شد و انقلاب واقعی انقلابی است که طبیعی و خود جوش و از متن توده ها برخیزد و همگان به خوبی آن را درک کنند.12
وقتی منادی ندا کند که: «ای مردم آگاه باشید این است مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم با او بیعت کنید تا هدایت یابید و مخالفت با حکمش نکنید تا گمراه نشوید.» مرم فوج فوج از او استقبال کنند و با او بیعت کنند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: «آنگاه که قائم ما قیام کند خداوند دست رحمت خود را بر سر بندگانش می نهد پس عقلهای آنها متمرکز و کامل می گردد.»13
این است حکومت بزرگ الهی که بر پایه رشد عقل و تکامل فکر و اندیشه استوار است و این حکومتی است که دولتهای باطل را از بین می برد.14
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در این رابطه که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چه هنگام ظهور می کنند؟ آیا باید ظلم و جور همه گیر و فراگیر شود می فرمایند: «سالها ما کوشش کردیم تا به مردم تفهیم کنیم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در یک زمینه مساعد و مناسبی ظهور خواهد کرد نه در یک زمینه نامساعد و کسانی بودند که درآن زمان فکر می کردند دنیا باید پر از ظلم و جور شود تا اینکه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیاید.در حالی که ما گفتیم چون حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یک حکومت اسلامی صد در صد می باشد، قبل از این صد در صد می بایستی ده درصد، بیست درصد، هفتاد درصد، نود درصد بوجود آید تا اینکه به آن صد در صد برسیم و لذا شما می بینید حکومت ما چند در صد حکومت اسلامی است. هر چه هست به همین ترتیب پیش خواهد رفت تا اینکه حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برسد، که آن حکومت صد در صد اسلامی است، آن هم نه فقط در این نقطه از عالم بلکه در همه جا و کل جهان.»
جهان هستی مجموعه ای از نظامها است و وجود قوانین منظم و عمومی در سرتاسر این جهان دلیل بر یکپارچگی و به هم پیوستگی این نظام است.
حال این پرسش را از خود می پرسیم که آیا انسان در این جهانی که سراسر نظم است می تواند قوانینی برخلاف آن (یعنی بدون نظم و دارای هرج و مرج و ظلم و ستم و نابسامانی و ناهنجاری) وضع کند، یا خود را از مسیر جهان آفرینش کنار بکشد؟!
آیا مشاهده وضع عمومی جهان ما را به این فکر نمی اندازد که بشریت نیز خواه ناخواه باید در برابر نظام عالم هستی سر فرود آرد و قوانین منظم و عادلانه را بپذیرد و به مسیر اصلی خود بازگردد و همرنگ این نظام شود؟!
نتیجه کلام: همانطور که واقعاً ما جزئی از این کل هستیم، باید به نظام عمومی عالم هستی بازگردیم و با آن همصدا شویم.
نظام آفرینش دلیل روشنی بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعی در آینده جهان بشریت است و این همان چیزی است که درروایت ها به «قیام مصلح بزرگ جهانی» تعبیر شده است.8
حکومت حق
مقدمات حکومت عدل جهانی
در سوره انبیاء آیات 105 و 106 خداوند می فرماید: «ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد. در این ابلاغ روشنی است برای جمعیت عبادت کنندگان.»
در این آیه «ارض» به مجموع کره زمین گفته می شود و سراسر جهان را شامل می شود.1
واژه «ارث» به معنی چیزی است که بدون معامله و داد و ستد به کسی انتقال می یابد، و گاهی در قرآن کریم «ارث» به تسلط و پیروزی یک قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختیار گرفتن مواهب و امکانات آنها گفته شده است، چنانکه درسوره اعراف آیه 137 می فرماید: «ما شرق و غرب را به ارث به آن قوم مستضعف دادیم.»2
در واژه بعد «بندگان صالح خدا» مسأله ایمان و توحید آنها روشن می شود و با توجه به کلمه «صالحون» که معنی گسترده و وسیعی دارد، همه شایستگی ها به ذهن می آید: شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر عمل و تقوی، شایستگی از نظر قدرت و قوت و شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی.3
هنگامی که بندگان باایمان این شایستگی ها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز وعده کمک و یاری داده است تا آنها بینی مستکبران را به خاک بمالند و دستهای آلوده شان را از حکومت زمین کوتاه کنند، و وارث میراثهای آنها گردند.
بنابراین تنها «مستضعف بودن» دلیل بر پیروزی بر دشمنان و حکومت روی زمین نخواهد بود، بلکه از یک سو ایمان لازم است و از سوی دیگر کسب شایستگی ها، و مستضعفان جهان مادام که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روی زمین نخواهند رسید.4
پس نتیجه بحث اینکه: خداوند در آیات متعدد قرآن، وعده داده کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند را فرمانروای زمین گرداند5 و می فرماید: مرا بپرستید و چیزی شریکم قرار ندهید تا شما را وارث زمین کنم.
امام سجاد علیه السلام فرمودند: به راستی که به مؤمنان شایسته وعده داده شده، شیعیان ما اهل بیت می باشند و خداوند با دست و قدرت مردی از خانواده ما این وعده را محقق می سازد و او قائم آل محمد، مهدی است.6
در تفسیر قمی ذیل آیه 105 سوره انبیاء آمده است که: «منظور از اینکه زمین را بندگان صالح خدا به ارث می برند مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران او هستند.»
البته لازم به ذکر است که آیات قرآن آیات کاربردی است و بیان یک مصداق عالی و آشکار هرگز عمومیت آیه را محدود نمی سازد. بنابراین در هر زمان و هر مکان که بندگان صالح قیام کنند پیروز و موفق خواهند بود و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد.7 انقلاب اسلامی ایران نمونه ای از این آیه است.
حکومت حق
مقدمات حکومت عدل جهانی
در سوره انبیاء آیات 105 و 106 خداوند می فرماید: «ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد. در این ابلاغ روشنی است برای جمعیت عبادت کنندگان.»
در این آیه «ارض» به مجموع کره زمین گفته می شود و سراسر جهان را شامل می شود.1
واژه «ارث» به معنی چیزی است که بدون معامله و داد و ستد به کسی انتقال می یابد، و گاهی در قرآن کریم «ارث» به تسلط و پیروزی یک قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختیار گرفتن مواهب و امکانات آنها گفته شده است، چنانکه درسوره اعراف آیه 137 می فرماید: «ما شرق و غرب را به ارث به آن قوم مستضعف دادیم.»2
در واژه بعد «بندگان صالح خدا» مسأله ایمان و توحید آنها روشن می شود و با توجه به کلمه «صالحون» که معنی گسترده و وسیعی دارد، همه شایستگی ها به ذهن می آید: شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر عمل و تقوی، شایستگی از نظر قدرت و قوت و شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی.3
هنگامی که بندگان باایمان این شایستگی ها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز وعده کمک و یاری داده است تا آنها بینی مستکبران را به خاک بمالند و دستهای آلوده شان را از حکومت زمین کوتاه کنند، و وارث میراثهای آنها گردند.
بنابراین تنها «مستضعف بودن» دلیل بر پیروزی بر دشمنان و حکومت روی زمین نخواهد بود، بلکه از یک سو ایمان لازم است و از سوی دیگر کسب شایستگی ها، و مستضعفان جهان مادام که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روی زمین نخواهند رسید.4
پس نتیجه بحث اینکه: خداوند در آیات متعدد قرآن، وعده داده کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند را فرمانروای زمین گرداند5 و می فرماید: مرا بپرستید و چیزی شریکم قرار ندهید تا شما را وارث زمین کنم.
امام سجاد علیه السلام فرمودند: به راستی که به مؤمنان شایسته وعده داده شده، شیعیان ما اهل بیت می باشند و خداوند با دست و قدرت مردی از خانواده ما این وعده را محقق می سازد و او قائم آل محمد، مهدی است.6
در تفسیر قمی ذیل آیه 105 سوره انبیاء آمده است که: «منظور از اینکه زمین را بندگان صالح خدا به ارث می برند مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران او هستند.»
البته لازم به ذکر است که آیات قرآن آیات کاربردی است و بیان یک مصداق عالی و آشکار هرگز عمومیت آیه را محدود نمی سازد. بنابراین در هر زمان و هر مکان که بندگان صالح قیام کنند پیروز و موفق خواهند بود و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد.7 انقلاب اسلامی ایران نمونه ای از این آیه است.
نام اصلی مقاله: *iraq war fuels visions of armageddon end times :Apocalypse soon*
1. اصطلاحاً راست مسیحى یا مسیحیان راست?گرا نیز نامیده مى?شوند.
2.Biblical book
3. بازگشت دوم حضرت مسیح در آخرالزمان بعد از طى مراحلى که در نهایت به جنگ بزرگ ختم مى?شود از جمله اعتقادات مسیحیان بنیادگراست.
?. Bill Broadway
?. End time
?. Revelation
7. Armageddon - آرماگدون که در اصل «هارمجدو» مى?باشد به معناى «کوه مجدّو» است، مجدّو در شمال فلسطین اشغالى در کرانه غربى رود اردن واقع شده است.
?. Antichrist
9. ایده هزاره: هزار سال باید طى شود تا مسیح ظهور کند.
10. Tribulation: حکومت ضد مسیح، هفت سال به طول مى?انجامد و دوره «رنج یا آزمایش بزرگ» خوانده خواهد شد.
11.Rapture
12. Morgan strong
13. جرى فالول، کشیش بنیادگراى پروتستان و از رهبران سیاسى و مبلغان راست مسیحى است.
??. eschatology
15. جنگ هرمجدون یا آخرالزمان: جایى که آخرین جنگ میان نیروى حق (خیر) و باطل (شر) قبل از روز داورى در رستاخیز به وقوع مى?پیوندد.
16. Mark Hitchcock
??. Bobjones university
18. stephen Hankins
19. «برجاى مانده» متضمن اعتقادات مسیحیان است در مورد نبردهایى که قبل از «بازگشت دوم مسیح» به وقوع خواهد پیوست. این کتاب تا کنون در 12 جلد انتشار یافته است و مجموعاً بیش از 50 میلیون نسخه فروش داشته است.
??. Tim Lahaye
??. Jerry jenkins
22. Elva Martin
??. Gary Frazier
24. بهاء الدّین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج 2، ص 2046، چاپ اول، تهران، 1377.
25. محمد ابراهیم روشن ضمیر، درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآنپژوهی، مجلّه پژوهشها، شماره، ص 191.
26. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج 2، ص 2048.
4. مجلّه پژوهشها، شماره، ص 197.
27. دائره المعارف تشیع، مقدمه ج 1، ص 15، تهران، بنیاد طاهر، 1366. (به نقل از مجله پژوهشها، ص 205).
28. عنوان این کتاب، <ذهنیّت مستشرقین، پژوهش در اصالت اندیشه مهدویت و نقد گفتار شرق شناسان> میباشد، که پیش از انقلاب، با نام مستعار <حسین منتظر> و پس از انقلاب. با نام عبدالحسین فخّاری، توسط نشر آفاق منتشر گردیده است.
7Darmesteter ..
29. ترجمه محسن جهانسوز، کتابفروشی ادب، خرداد 1317.
30. مهدی در سیزده قرن، تألیفدار مستتر، ترجمه محسن جهانسوز، صص 5 و 6. به نقل مصلح جهانی، تألیف سید هادی خسروشاهی، ص 58.
31. همان، ص 6، به نقل کتاب ذهنیت مستشرقین، ص 58.
31. همان، ص 37.
32. سیدهادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنّت، ص 151، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1374.
33. همان، ص 154.
34. ابنخلدون، مقدمه، ص311، دارالکتب العلمیّه، چاپ چهارم، بیروت
این فیلسوف فرانسوی، اعتقاد شیعه به مهدویت و تفاوت آن با دیگر موعود گراییها در مکاتب دیگر را چنین بیان میدارد:
<به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پا بر جا میگذارد. مذهب یهود، نبوت را، که رابطهای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمّد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع میکند و نیز مسیحیان در حضرت عیسی متوقف شدند و اهل سنّت از مسلمانان نیز در حضرت محمّد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطهای میان خالق و خلق، موجود نمیدانند.
تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده میداند؛ ولی ولایت را، که همان رابطه هدایت و تکمیل میباشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده میداند؛ رابطهای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت میکند؛ به واسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمّد (صلواتاللّهعلیهماجمعین)؛ و بعد از حضرت محمّد(ص) به واسطه همین رابطه ولایت، جانشین وی (به عقیده شیعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و این حقیقتی است زنده؛ که هرگز نظر علمی نمیتواند آن را از خرافات شمرده و از لیست حقایق حذف نماید.
به عقیدهِ من، همهِ ادیان بر حق بوده و یک حقیقت زنده را دنبال میکنند و همهِ ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند. آری! تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.>28
شاید مهمترین انتقاد به تحقیقات کربن، عدم توجه او به بُعد اجتماعی ظهور حضرت حجّت(ع) و قرار گرفتنِ دوران غیبت میان دو حادثه بزرگ عاشورا و ظهور و قیام بالسیّف مهدی(ع) است. بیتردید نمیتوان در کنار عروج عرفانی شیعیان، که کربن بدرستی از آن به عنوان یکی از شروط اساسی توفیق دیدار معصوم یاد میکند، از وجه اجتماعی و مبارزه فراگیر آن امام با ظلم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی صاحبان، زور و زر و تزویر چشم پوشید و خروج عاشقانه ابا عبداللّه(ع) را برای اصلاح اجتماعی امّت جدّش، که فرهنگی فاسد در کالبد آن دمیده شده بود، به فراموشی سپرد و از عنصر سیاسی این هر دو قیام صَدر و ذیل اسلام، چشم به غفلت پوشید.
اکنون با نگاهی به مباحثاتِ پروفسور هانری کربن، مستشرق بزرگ فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن پاریس، با مرحوم علامه طباطبایی، با دیدگاه این استاد فلسفه و کلام مسیحی در موضوع مهدویت آشناتر میشویم. البته این دیدگاه محصول سالها مراودهِ علمی و مجالست او با مرحوم علامه میباشد؛ چنانکه دکتر سید حسین نصر در مقدمه کتابِ <شیعه در اسلام>، تألیف مرحوم علامه، مینویسد:
<سالیان دراز، هر پاییز، بین ایشان و استاد هنری کربن، مجالسی با حضور جمعی از فضلا و دانشمندان تشکیل میشد؛ که در آن مباحثی حیاتی درباره دین و فلسفه و مسائلی که در جهان امروز با آن روبرو میشود، مطرح میشد و این جلسات نتایج بسیار مهمی به بار آورده است... حتی میتوان گفت که از دوره قرون وسطی، که تماس فکری و معنوی اصیل بین اسلام و مسیحیت قطع شد، چنین تماسی بین شرق اسلامی و غرب حاصل نشده است.>23
و در بخش دیگری از این مقدمه میافزاید:
<غرب، تاکنون دو بار با اسلام تماس مستقیم داشته است؛ با اعراب در اندلس و با اَتراک در شرق اروپا؛ و در هر دو مورد، تماس با اسلام سنّی بوده است در برخی مواردِ محدود، با اسلام شیعی؛ آن هم از نوع اسماعیلی! مغرب زمین هیچ گاه با عالم تشیع، بخصوص ایران شیعی، تماسی نداشته است... و تشیّع، چنانکه هست، در خارج از جهان پیروان آن، شناخته شده نیست. از این رو مستشرقان همواره تشیع را یک <بدعت> در اسلام و حتی برخی آن را اختراع عدهای از دشمنان اسلام دانستهاند.>24
مشروح مذاکراتِ دکتر کربن و مرحوم علامّه طباطبایی، هم در سالنامه مکتب تشیع سال 1339 به چاپ رسیده و هم به طور مستقل، تحت عنوانِ <ظهور شیعه>، منتشر گردیده است.
البته باید توجه داشت که پروفسور کربن، بیشتر به عرفان و حکمت اسلامی نظر کرده و موضوع مهدویت را نیز از دیدگاه معنوی آن مورد پرسش قرار داده است. از این رو پرسش خود را از مرحوم علامه چنین مطرح میکند:
<تصوّر امام غایب، چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته زندگانی معنوی انسان دارد؟ آیا با تعمقی جدید در این تصور اساسی، مذهب تشیّع نمیتواند به دنیای امروز یک غذای جدید روحی، برای احیای فلسفه و مبدا نیرومندی برای زندگی معنوی و اخلاقی ببخشد؟ نیرویی که تاکنون در تقدیر مانده است.>25
مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ به چنین سؤالی، پاسخی مبسوط ارائه میکنند، که مقدمهِ آن بسیار جالب است. ایشان در ابتدا میفرمایند:
<استفاده معنوی از <مهدی>(ع) پس از گذشت دو قرن و نیم از هجرت پیامبر(ص) آغاز نمیشود؛ بلکه پیامبر اسلام با بیان صریح و اخبار قطعی به آمدن مهدی موعود، آن حالت معنوی را که با اعتقاد به <مهدی> در باطن یک مسلمان واقع بین جلوهگر میشود، در نفوس عموم اهل اسلام به وجود آورده است.
تصور ظهور مهدی، در ردیف تصور وقوع قیامت میباشد. چنانکه اعتقاد به پاداش عمل، یک نگهبان داخلی است؛ که به هر نیکی امر و از هر بدی نهی میکند. همچنین اعتقاد به ظهور مهدی، نگهبان دیگری است که برای حفاظتِ حیات درونی پیروان واقع بین اسلام گماشته شده است.>26
پروفسور هانری کربن، در کتاب خود تحت عنوان <تاریخ فلسفه اسلامی>، به این مباحثاث و مذاکرات اشاره نموده و دریافتهای خود را از نوع تفکر و فلسفه شیعه بیان داشته است.
او در باره فلسفه غیبت امام زمان(ع) چنین مینویسد:
<جلوه ظهور او بر مردم، همان مفهوم تهذیب و تجدید عالم روحانی آنان است و در نتیجه همان مفهوم عمیق اندیشهای است که شیعه از غیبت و ظهور امام دارد.
مردم شایستگی خود را برای دیدن امام از دست میدهند؛ آنگاه خود بین امام و خویشتن حجاب میگردند؛ ز یرا وسیله تجلّی و مشاهده را؛ یعنی معرفتی که از راه قلب حاصل میشود، از دست میدهند، یا آن را فلج ساخته و از کار میاندازند. پس تا وقتی که مردم مستعدّ شناسایی و معرفت امام نگردند، سخن گفتن از ظهور امام غایب، هیچ معنی نخواهد داشت.>27
در سال 1834 م. فردی به نام محمداحمد سودانی، خود را مهدی موعود خواند و با ارتش انگلیس و مصر، که کشور سودان را به اشغال خود در آورده بودند، به جنگ و مبارزه برخاست. حرکت او نظر جهانیان را به خود جلب کرد و نام او را به اروپا و دیگر نقاط غرب رسانید.
<دار مستتر>7، شرقشناس یهودی الاصل فرانسوی، این حرکت را موضوع پژوهش خود قرار داد و اعتقاد به مهدویت در اسلام را بررسی نمود. او حاصل کار خود را طی کنفرانسهایی که در تالار سوربن پاریس، در حضور جمع کثیری از مردم فرانسه برگزار گردید، عرضه داشت. بعدها گفتارهای او به شکل کتابی مستقل با نام <مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم> منتشر شد، که به فارسی نیز ترجمه شده است.8
او میگوید:
<آیا میدانید که محمّد(ص)، شریعت خود را چگونه بنیان نهاد؟ هنگامی که او ظهور کرد، در عربستان، علاوه بر شرک ملی باستانی، سه دیانت بیگانه موجود بود: آیین یهود، دیانت عیسوی و کیش زردشت.
نکته مشترکی که در این سه دیانت یافت میشد، عبارت از اعتقاد به یک وجود مافوق الطبیعه بود، که بایستی در آخر الزمان ظهور کند و نظم و عدالت از دست رفته را به جهان باز گرداند و مقدمه خلود و سعادتِ دائم انسان را فراهم سازد.>9
وی اضافه میکند:
<این اعتقاد که نخست در دیانت یهود بوده و عیسویت را به وجود آورده است، فقط وقتی در دیانت یهودیان و عیسویان به صورت نهایی درآمد که تحت تأثیر اساطیر ایرانی واقع شد... مسلمانان در خصوص اعتقاد به ظهور منجی، اصول عیسویان را پذیرفتهاند.>10
دار مستتر در مورد تولد این موعود میگوید:
<حسن(ع) که امام یازدهم بود، پس از مرگ خود پسری شش ساله باقی گذاشت، به نام محمد. خلیفه آن پسر را در شهر حلّه، نزدیک خود، به زندان افکنده بود، وی در 12 سالگی غایب شد. چون او تنها باقیماندهِ نسب مستقیم پیامبر بود، عامّه چنین نتیجه گرفتند که این کودک در ساعتی که بخواهد ظهور خواهد کرد.>11
این عبارات بیانگر آن است که از دیدگاه این مستشرق فرانسوی، مهدویت و موعودگرایی، افسانه و اسطورهای است که از آیین یهود و مسیحیت وارد اسلام شده و شیعیان ایرانی، آن را با اساطیر ایرانی بال و پر داده و بزرگ کردهاند.
در حالی که امثال مهدی سودانی، که در این کشور ادعای مهدویت داشتهاند، نه شیعه بودهاند و نه ایرانی! بلکه روایاتی از رسول خدا(ص) در باره ظهور فردی که در آخرالزمان، به مبارزه با ظلم و ستم برخیزد و قسط و عدل را بر جهان حاکم گرداند، به قدری در کتب روایی اهل سنّت وارد شده است، که حتّی متعصّبترین گروههای سنّی در برابر شیعه، یعنی وهّابیّت، روایات در این باره را غیر قابل انکار میدانند.
شیخ عبدالعزیز بن باز، مفتی اعظم عربستان، در یک سخنرانی که متن آن در مجلّه الجامعه الاسلامیه به چاپ رسیده است، به دنبال سخنرانیِ شیخ عبدالمحسن العباد، قائم مقام ریاست دانشگاه اسلامی مدینه، در موضوع مهدویّت، چنین میگوید:
<همان طور که اهل علم تبیین کردهاند، مسأله مهدی، آشکار و روشن و احادیث درباره آن، فراوان، بلکه متواتر و مستحکم است و از اهل علم افراد زیادی تواتر آن را بازگو کردهاند، به تواتر معنوی، که دلالت دارد این شخصِ موعود، مسألهاش ثابت و خروجش حقّ است. او از الطاف خدای عزوجل به این امّت در آخر الزمان است، که ظهور میکند و داد و حقّ را بر پا میدارد و از ظلم و بیداد جلوگیری میکند؛ و خداوند به وسیلهِ او سایه لوای حق را بر این امّت، در راه عدالت. هدایت و راهنمایی مردمان، میگسترد.>12
البته بن باز در مورد اینکه مهدی(ع) یکی از دوازده خلیفه پیامبر باشد، تردید کرده و میگوید:
<در مورد گفتهِ حافظ اسماعیل بن کثیر، در تفسیر خود در سورهِ مائده، هنگام بیان اسامی نُقَبا، و اینکه مهدی میتواند یکی از امامان دوازدهگانه باشد، جای تأمل وجود دارد؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: این امّت مادام که دوازده خلیفه بر آنان حکومت دارند، که همگی شان از قریش هستند، همچنان پایدار خواهد بود. این فرمودهِ او دلالت دارد که دین در زمان آنان استوار و احکام خدا جاری و حق فائق است و این امر، فقط پیش از انقراضِ دولت امویان بود و پس از آنان اختلافاتی بروز کرد که مردم دچار دو دستگی شدند و مصیبت بر سر مسلمانان فرود آمد... به نظر من مراد از دوازده خلیفه، خلفای چهارگانه، معاویه و فرزندش یزید و سپس عبدالملک مروان و چهار فرزندش و عمر بن عبدالعزیز میباشد؛ که اسلام در زمان آنان گسترش یافت و دین پایدار گردید و حق آشکار شد.>13
با وجود این، شاید مستشرقانی همچون دار مستتر در این قضاوت خود معذور باشند؛ زیرا وقتی افرادی چون ابن خلدون، مهدویت را زیر سؤال برده و در صحّت روایات آن شکّ میکنند، دیگر از پژوهشگران غربی غیرمسلمان چه انتظار!
ابن خلدون در فصل پنجاه و دوّم از کتاب مقدمهِ خود، ذیل عنوانِ <فی امر الفاطمی و ما یذهب الیه الناس فی شأنه> ابتدا چنین میگوید:
<اعلم انّ فی المشهور بین الکافه من اهل الاسلام علی ممّر الاعصار انّه لابدّ فی آخر الزّمان من ظهور رجل من اهل البیت یؤیّد الدّین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیّه ویسمّی بالمهدیّ ویکون خروج الدّجال وما بعده من اشراط السّاعه الثابته فی الصحیح علی اثره وانّ عیسی ینزل من بعده فیَقتل الدّجال او ینزل معه فیساعده علی قتله ویَأتمّ بالمهدیّ فی صلاته... 14>
بدان که مشهور در میان عموم مسلمانان در طول زمان این بوده که در آخر الزمان، مردی از اهل بیت ظهور میکند که دین را تأیید و عدالت را حاکم میگرداند؛ مسلمانان از او پیروی میکنند و او بر همهِ کشورهای اسلامی مستولی میشود.
نام او مهدی است و از شرایط ظهور او قیام دجّال است، که در روایات، صحیحه مطرح شده است و عیسی نیز پس از او نازل میشود و دجّال را میکشد و یا در کشتن او مساعدت میکند؛ و در نماز به مهدی اقتدا خواهد کرد.
ابن خلدون، سپس روایات مربوط به مهدی(ع) را از کتب بزرگان اهل سنّت نقل نموده و یک یک آنها را مورد نقد و طعن قرار میدهد؛ از مهمترین دلایل طرد و ردّ روایت نزد او، حضور یکی از رجال شیعه در سلسله سند روایت است.
البته کسانی مانند احمد کسروی نیز مهدویت را زیر سؤال بردهاند. او در دو کتابِ <شیعیگری> و <بهاییگری> در این باره مینویسد:
<مهدیگری افسانه است... اگر در ادیان دیگر هم منتظر منجی هستند؛ آنها نیز افسانه است.>، <بیگمان در زمان بنیان گذار اسلام، سخنی از مهدی در میان نبوده و نباید میبود.>، <مهدویت را ایرانیان بین مسلمانان انداختهاند.> و <امام حسن عسکری(ع) فرزندی نداشته؛ و چگونه میشود کسی فرزندی داشته باشد، و کسی از آن آگاه نباشد.>15.
گلدزیهر16 نیز، که از بنیانگذارانِ استشراق و بزرگان این امر است، در کتابِ <العقیده والشریعه فی الاسلام>، که مبنای بسیاری از نوشتههای مستشرقان پس از او قرار گرفته، چنین مینویسد:
<اندیشهِ مهدی، که در اصل به عناصر یهودی و مسیحی بر میگردد، بعضی ویژگیهای سائوشیانت زردشتی به آن اضافه شد. چنانکه اذهان خیال پردازان نیز به آن مطالبی افزود، و عقیده به مهدی، مجموعهای از اساطیر شد...
آنان احادیثی را به پیامبر(ص) نسبت دادند که اوصافِ دقیق مهدی(ع) در آن تصویر شده بود؛ در حالی که این احادیث به هیچ وجه در تألیفاتی که احادیث صحیح را جمعآوری کرده، نیامده است.>17
مارگلی یوت18 نیز در مقالهای تحت عنوانِ <مهدی>، در یکی از دائره المعارفهای غربی19، چنین مینویسد:
<احادیث را هر گونه هم تفسیر کنند، دلیل قانع کننده در دست نیست که تصور کنیم پیامبر اسلام، ظهور یک مهدی را برای احیا، تحقق، اکمال و تقویت اسلام، لازم و حتمی شمرده باشد.>20
در مقابل این گروه از مستشرقان، که مهدویت را اسطوره و افسانه پنداشتهاند، برخی دیگر از مستشرقان، با نگاه مثبت به آن نظر کردهاند و نه تنها آن را اسطوره نمیخوانند، بلکه از نقاط مثبت تفکر اسلامی و خصوصاً شیعی میدانند؛ که به دو نمونه از این دیدگاه اشاره میکنیم:
ماربین، مستشرق آلمانی، در کتاب خود <سیاست اسلامی>، در پایان فصل هفتم، در مورد فلسفه مذهبِ شیعه میگوید:
<از جمله مسائل بسیار مهم اجتماعی که همواره میتواند موجب امیدواری و رستگاری گردد، همانا اعتقاد به وجود یک حجّت در هر عصر و انتظار ظهور اوست.
شیعه عقیده دارد که انسان چون به هنگام شب در بستر میرود، باید به این امید بخوابد که صبح هنگام، چون از خواب برخیزد و ببیند که حجت عصر ظهور کرده است، در تأیید او آماده باشد؛ و عقیده دارند که همه مردم و دولتهای روی زمین تابع او و تحت حکومت آنها خواهند بود.
گویا فرد فرد شیعه، به امید ترقی و عالمگیری و اقتدار مذهب خود، هر صبح از خواب بر میخیزد. شیعه، مجتهدین را نوّاب عام حجّت عصر میدانند و البته بر دانشمندان علوم اجتماعی روشن است که اگر همچو عقیدهای در میان فرد فرد ملّتی گسترش یافته و رسوخ کند، ناچار روزی اسباب طبیعی آن، برای آنان فراهم خواهد آمد.
یأس و حرمان، عامل همه گونه نکبت و ذلّت است و ضدّ آن، پشتگرمی. امیدواری و قوّت قلب از روی اعتقاد، مایه فلاح و نجات میگردد.>
این مستشرق آلمانی، در ادامه نوشته خود، پیشگویی جالبی کرده و میگوید:
اعتقادات مذهبی در ملل مشرق زمین، تا دو قرن دیگر کاملاً اثرات خود را خواهد بخشید؛ و میتوان گفت که در این مدت و با این همه جمعیت و اسباب طبیعی. شیعه پیشرفت محیّر العقولی نموده و از حیث عدّه، نیرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد؛ و حتی اگر آثار اعتقادات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایهای خواهد بود که ماورای قوای طبیعی، شوکت، اقتدار، قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارد.>21
علاوه بر ماربین، دیگر مستشرقِ بزرگ آلمانی، فان فلوتن، در کتاب خود، تحت عنوان <تاریخ شیعه و علل سقوط بنیامیّه> در این باره میگوید:
<مسیح ناجی، در میان شیعیان معروف و مشهور است. او ملقّب به مهدی است. البته این لقب، در آغاز یکی از القاب شَرف بود؛ ولی دیری نپایید که مخصوصِ آن ناجی از اهل بیت گردید؛ چنانکه اعتقاد به ظهور مهدی و انتظار او، در بدو امر مختص به آل بیت نبود و فکر مهدیِ منتظر چنان در میان اهل سنّت شیوع یافت که فکر مهدیهای دیگر را به کلّی از ذهن آنان خارج ساخت؛ و بدون شک، پیشگویی راجع به این امر و انتظار ظهور ایشان از نفوس مسلمانان بیرون نرفته است.>22
«جرى فالول (13) به طور کامل و بى?هیچ ابهامى معتقد است که ما باید به جنگ با عراق برویم، تا حوادث مصیبت بارى را به راه بیندازیم که موجب فراهم شدن دومین ظهور حضرت عیسى مسیح شود. جنگ با عراق، به پایان روزگار منجر خواهد شد. ما این را مى?دانیم، اسرائیل پابرجا نخواهد ماند، اسرائیل در طى آخرالزمان از بین خواهد رفت، هر یهودى?اى که در هر جا زنده بماند به مسیحیت خواهد گروید.»
دکتر مورگان استرانگ اضافه مى?کند:
«بر طبق علم آخرالزمان شناسى (14)، مسلمانها، بودائى?ها، هندوها، کاتولیک ها، آنیمى?ها و هرکس دیگر، در جنگ آخرالزمان (15) هلاک خواهند شد و یا این ?که به مسیحیت اصول?گرا و بنیادگرا ایمان خواهد آورد.»
همه جنگ عراق را نشانه بزرگى بر شمارش معکوس آخرالزمان مى?دانند، ولى همه نسبت به ایدئولوژى آخرالزمان تعلق خاطرى ندارند.
مارک هیتچکوک (16)، کشیش کلیساى «فیث بایبل» واقع در آدموند در ایالت اوکلاهما مى?گوید:
«مهم?ترین مطلبى که باید بگویم این است که آنچه که آنجا (عراق) در حال رخ دادن است تحقق دقیق پیشگویی ها نیست.»
او اضافه مى?کند:
«بعضى از مردم جنگ عراق را آغاز آرماگدون خواهند دانست، اما دیدگاه کلى من این است که جنگ عراق چیزى فراتر از بازگویى یک سناریو است.»
او مؤلف 9 کتاب در عنوان هاى مهم پیشگویی هاى کتاب مقدس است که مى?گوید:
«جنگ در عراق بیشتر یک عامل گرم?کننده و عامل شتاب دهنده?اى است براى حوادث نگران کننده?اى که رخ خواهد داد.»
در دانشگاه باب جونز (17) - جایگاه پرورش بنیادگراها - دکتر استفان هنکینز (18) به طور کامل اعتقاد دارد که جنگ در عراق نقطه پایان پیشگویی ها نیست. به ?زودى بشریت با حوادثى که در بخش هاى مختلف کتاب مقدس از جمله مکاشفه یوحنا تصویر شده است، روبرو خواهد شد. او معتقد است که بشریت در آستانه جنگى است که عیسى مسیح علیه گروهى از ملت هایى که به وسیله ضد مسیح رهبرى مى?شوند انجام خواهد داد، که پس از آن یک دوره هفت ساله از رنج و مصیبت را خواهیم داشت.
کسانى که به کتاب مقدس معتقدند با آروین باکستر - کشیشى در ریچموند در ایالت ایندیاناى آمریکا و مؤسس مجله آخرالزمان - موافقند، آروین باکستر مى?گوید:
«ماجراى عراق با پیشگویی هاى عهد عتیق و عهد جدید مو نمى?زند.»
باکستر همچنین میزان بالایى از تلفات در هجوم نظامى آمریکا به عراق را پیش?بینى کرد و هشدار داد که دیگر کشورها جنگ در عراق را به دیده فرصتى براى سامان دادن سیاست هاى خود مى?نگرند. براى مثال، ممکن است چین سعى کند تا تایوان را اشغال کند. یا این که هند و پاکستان مى?توانند دست به جنگ تمام عیارى علیه منطقه بى?ثبات کشمیر بزنند.
این ماجرا به گفته باکستر سرآغاز جنگ جهانى دوم و کشتار یهودیان به دست نازی ها بود که به ?وسیله یوحنا در بخش مکاشفات کتاب مقدس پیشگویى شده است.
اگر نشانه?ها و علامت هایى بر این نظریه وجود داشته باشد که در آخرالزمان آمریکا پیشرفت مى?کند. این، یک موفقیت شگفت?انگیزى براى کتاب بر جاى مانده (19) نوشته تیم لاهایه (20) و جرى جنکینز (21) است.
اگر چه که بیشتر کتاب هایى که به موضوع آخرالزمان پرداخته?اند ویژه قشر مذهبى تهیه شده?اند؛ لکن، این مجموعه برجاى مانده طیف وسیعى از مخاطبان سکولار را جذب کرده و فروشى بیش از 50 میلیون نسخه را به خود اختصاص داده است. حتى بخش چهارم این کتاب رتبه اول لیست پرفروش?ترین کتاب هاى نیویورک تایمز را - که مورد غبطه همگان است - را به خود اختصاص داده است. لاهایه که سابقاً یک کشیش بود و همچنین از فعالان حقوق مذهبى و آموزش در دانشگاه باب جونز است کسى است که جرى فالول را در سازمان دهى مؤسسه «اکثریت اخلاقى» مساعدت کرد.
اخیراً، فالول دانشکده پیشگویى تیم لاهایه را در دانشگاه آزاد خود افتتاح کرد، این یک نشانه بسیار قوى بر فراگیر شدن عقیده آخرالزمان در میان اقشار کم فرهنگ و بنیادگراى در حال رشد است.
لاهایه به نظریه رویکرد الهى مجموعه برجاى مانده پرداخته و مؤلف دیگر کتاب نقش روایت گر را ایفا کرده است. در حالی که طرح کلى داستان و شخصیت هاى آن را هم ارائه کرده است، خط سیر داستان از ابتداى مرحله آزار و اذیت شروع مى?شود. این در زمانى است که ترس و وحشت ناشى از آزار و اذیت همه جا را فرا گرفته است. در بخش آرماگدون این کتاب، شیطان را در حال حکومت بر سیاره زمین از پایتخت خودش که همانا شهر بابل جدید که همان عراق است، ترسیم مى?کند.